چرا گاهی خودم را به کری می زنم که فریادها و ضجه های دلم را نشنوم؟

چرا آرزو می کنم که ایکاش او هم نشنود آنچه را که من وانمود می کنم

نمی شنوم؟

چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
فهیمه سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://dozd_del.blogsky.com

سلام
خسته نباشین

تو بی خبر از دلمی ... من غرق رویای توام تو بی صدا تر از سکوت .... من همه فریاد توام تو حکم پروازی و من .... کنج قفس اسیر غم شبای بی ستارگی ... من و سقوط ِ دم به دم شبا که بارون میزنه ... تُو کوچه های بی کسی منتظر عبورتم .... تا که به دادم برسی

خوش باشین
خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد